هرزه کوچولوی ضعیف[p12]
از زبان نویسنده
مایکی میرسه جلوی در اتاق که به کاکچو برخورد میکنه
مایکی:بکش کنار
کاکچو:ولی قربان این دختره خیلی ضعیفه
مایکی:یوروسهه(عربدههههه) دخالت نکن(داد)
کاکچو:قر..قربان فقط خواستم نظرمو گفته باشم(ترس شدید)
مایکی:از کِی تاحالا سگای قلاده به گردن من حق نظر دهی دارن؟
کاکچو:بله حق با شماست رئیس من سگی بیش نیستم معذرت میخام (استرس)
مایکی:حالا بکش کنار
و مایکی ا/ت و میبره داخل اتاق بنفش و لباساشو در میاره و میبَندَتِش به تخت (لباس زیر داره منحرف نشوید😂)
و شروع میکنه با شلاق ا/ت و زدن
ا/ت:مایکییییی غلط کردممممم اشتباه کردممممم بقرآن دیگه تکرار نمیشه جییییییییییییییییییییییییغ نزنننننننن(گریهههههههههه)
مایکی:من به توی هرزه گفتم که سعی نکن منو عصبی کنی حالام باید توان کارتو پس بدی این تنبیه تو عه(عصبانیت زیادد)
ا/ت:نه مایکییی التماست میکنم به من رحم کننننن (گریهههههه)
مایکی که میبینه ا/ت خیلی سر صدا میکنه دهنشو میبنده و انقد ا/ت و میزنه که ا/ت از حال میره
و خودشم از خستگی میوفته رو تخت کنار ا/ت
(بچها از اول تا آخر سناریو ا/ت فقط داره از حال میره😂😂😂)
مایکی بعد نیم ساعت میره اتاق خودش بخوابه
ا/ت فردای اون روز بهوش میاد و میخواد از اتاق بنفش بره بیرون اما متوجه میشه که در اتاق قفله
ا/ت درو مبکوبه و سرو صدا راه میندازه که سانزو میاد پشت درو میگه چخبرته زنیکه تو قراره چند روز همینجا زندانی بمونی تا دیگه خیال خیانت کردن به رئیس به سرت نزنه...
فلش فوروارد به پنج روز بعد
مایکی درو باز میکنه و میره داخل اتاق
مایکی:چطوری هرزه کوچولو فک کنم این کار درس عبرت بزرگی شد برات درست نمیگم؟
ا/ت هیچی نمیگه
مایکی میره و ا/ت و بغلش میگیره و بهش میگه ا/ت من دوست دارم اما تو بعضی اوقات یکارایی میکنی که منو وحشی کنی معذرت میخوام نمیخاستم انقد بد بزنمت(لحن آرامش بخش)
ا/ت که سرش رو شونه مایکیه اشکاش سرازیر میشه...
مایکی میرسه جلوی در اتاق که به کاکچو برخورد میکنه
مایکی:بکش کنار
کاکچو:ولی قربان این دختره خیلی ضعیفه
مایکی:یوروسهه(عربدههههه) دخالت نکن(داد)
کاکچو:قر..قربان فقط خواستم نظرمو گفته باشم(ترس شدید)
مایکی:از کِی تاحالا سگای قلاده به گردن من حق نظر دهی دارن؟
کاکچو:بله حق با شماست رئیس من سگی بیش نیستم معذرت میخام (استرس)
مایکی:حالا بکش کنار
و مایکی ا/ت و میبره داخل اتاق بنفش و لباساشو در میاره و میبَندَتِش به تخت (لباس زیر داره منحرف نشوید😂)
و شروع میکنه با شلاق ا/ت و زدن
ا/ت:مایکییییی غلط کردممممم اشتباه کردممممم بقرآن دیگه تکرار نمیشه جییییییییییییییییییییییییغ نزنننننننن(گریهههههههههه)
مایکی:من به توی هرزه گفتم که سعی نکن منو عصبی کنی حالام باید توان کارتو پس بدی این تنبیه تو عه(عصبانیت زیادد)
ا/ت:نه مایکییی التماست میکنم به من رحم کننننن (گریهههههه)
مایکی که میبینه ا/ت خیلی سر صدا میکنه دهنشو میبنده و انقد ا/ت و میزنه که ا/ت از حال میره
و خودشم از خستگی میوفته رو تخت کنار ا/ت
(بچها از اول تا آخر سناریو ا/ت فقط داره از حال میره😂😂😂)
مایکی بعد نیم ساعت میره اتاق خودش بخوابه
ا/ت فردای اون روز بهوش میاد و میخواد از اتاق بنفش بره بیرون اما متوجه میشه که در اتاق قفله
ا/ت درو مبکوبه و سرو صدا راه میندازه که سانزو میاد پشت درو میگه چخبرته زنیکه تو قراره چند روز همینجا زندانی بمونی تا دیگه خیال خیانت کردن به رئیس به سرت نزنه...
فلش فوروارد به پنج روز بعد
مایکی درو باز میکنه و میره داخل اتاق
مایکی:چطوری هرزه کوچولو فک کنم این کار درس عبرت بزرگی شد برات درست نمیگم؟
ا/ت هیچی نمیگه
مایکی میره و ا/ت و بغلش میگیره و بهش میگه ا/ت من دوست دارم اما تو بعضی اوقات یکارایی میکنی که منو وحشی کنی معذرت میخوام نمیخاستم انقد بد بزنمت(لحن آرامش بخش)
ا/ت که سرش رو شونه مایکیه اشکاش سرازیر میشه...
۸.۶k
۱۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.